تاریخچه‌ اسپایدرمن؛ نگاهی به گذشته‌های دور مرد عنکبوتی

تاریخچه‌ اسپایدرمن؛ نگاهی به گذشته‌های دور مرد عنکبوتی

تاریخچه‌ اسپایدرمن؛ نگاهی به گذشته‌های دور مرد عنکبوتی

اسپایدرمن بر فراز شهر

شهروندای دوست‌داشتنی دالاران، سلام. حال‌‌تون چطوره؟ امیدوارم حسابی خوب باشین و روزگار بر وفق مرادتون باشه. امروز یه سفر دورودراز و البته هیجان‌انگیز به دنیای مارول داریم؛ قراره سوار ماشین زمان بشیم و بریم یه نگاهی به تاریخچه‌ی مرد عنکبوتی بندازیم! از اونجایی که اسپایدرمن جزو اون شخصیت‌هاییه که دل همه رو برده و همه‌مون دوستش داریم، مطمئنم که سفر خیلی خوبی در پیش داریم و قراره حسابی بهمون خوش بگذره؛ پس کمربندا رو ببندین که رفتیم!

داستان جالب و شنیدنی خلق‌شدن شخصیت اسپایدرمن

نقاشی مرد عنکبوتی

فقط کافیه که حرف از کمیک و مارول زده بشه تا همه‌ی ما یاد مردعنکبوتی و تاریخچه اسپایدرمن بیفتیم! اسپایدرمن یا همون مرد عنکبوتی خودمون، محبوب‌ترین شخصیت مارول به‌حساب میاد و از همون روز اولی که پاش رو تو دنیای کمیک‌های مارول گذاشت، تونست دل مخاطبا رو ببره؛ ولی خب خلقت اسپایدرمن داستان خیلی جالبی داره و اگه اصرار خالقش و البته یه کمی هم خوش‌شانسیش نبود، ما امروز اسپایدرمنی نداشتیم که در موردش صحبت کنیم! حالا داستان خلق‌شدن این شخصیت رو که براتون تعریف کردم خودتون می‌بینید که واقعا همین طوریه که من میگم و مرد عنکبوتی دوست‌داشتنی ما خیلی سخت تونسته وارد دنیای کمیک مارول بشه.

داستان از این قراره که توی سال ۱۹۶۲، سردبیر انتشارات مارول که یه آقایی به اسم «استن‌لی» بوده، یهو به ذهنش می‌رسه که یه شخصیت جدید و البته متفاوت خلق بکنه. ایده‌ای که استن‌لی تو ذهنش داشت به نظر خودش خیلی جذاب بود و می‌تونست حسابی هم سروصدا کنه ولی خب برخلاف انتظارش، رئیس مارول، یعنی آقای «گومن»، اصلا از این ایده استقبال نکرد و دست رد به سینه‌ی استن‌لی زد. حالا چرا؟ چون به نظرش اولا اینکه اسم یه قهرمان رو بذارن اسپایدرمن، خیلی کار اشتباهیه چون مردم معمولا از عنکبوت می‌ترسن و به‌خاطر همینم کسی جذب این کاراکتر نمی‌شه، دوما اصلا مگه میشه یه نوجوون تبدیل به قهرمان بشه؟!

الان که ما تاریخچه اسپایدرمن رو می‌شناسیم و در جریان خفن‌بودن این شخصیت هستیم، دلایل گودمن به نظرمون مسخره میاد ولی خب اون زمان این دلایل نه تنها از نظر گودمن، بلکه بقیه‌ی آدم حسابیای مارول هم کاملا منطقی بودن. خلاصه ایده‌ی استن‌‌لی رد شد و بهش اجازه ندادن که این شخصیت رو وارد دنیای کمیک مارول بکنه؛ ولی این نویسنده‌ی بزرگ، جدی‌تر از این حرفا بود که انقدر زود بیخیال ایده‌‌ی خفنش بشه! استن‌لی ایده‌اش رو توی ذهنش داشت و مدت‌ها منتظر یه فرصت مناسب بود تا بتونه شخصیت اسپایدرمن رو توی یکی از کمیک‌های مارول به مخاطبا معرفی بکنه و این فرصت بالاخره تو آگوست همون سال براش پیش اومد!

ماجرا از این قراره که فروش مجله‌ی «فانتزی شگفت‌انگیز» مارول حسابی پایین اومده بود و این کمپانی تصمیم گرفت که شماره‌ی ۱۵ این مجله، آخرین شماره‌ای باشه که منتشر می‌کنن. حالا قسمت جالب ماجرا اینجاست که مسئولیت نوشتن این مجله رو دادن به استن‌لی! این یعنی یه فرصت طلایی برای نویسنده‌ای که مدت‌هاست یه ایده‌ی جذاب تو ذهنش داره ولی فرصت عملی‌شدن و خلق این ایده رو بهش ندادن! خلاصه از اون‌جایی که معمولا شماره‌ی‌ آخر اهمیتی برای ناشرها نداره، استن‌لی توی این فرصت طلایی، شخصیت اسپایدرمن رو به مخاطبا معرفی کرد.

یه مدت از این ماجرا گذشت تا اینکه آمار فروش شماره‌ی آخر مجله‌ی فانتزی شگفت‌انگیز به دست مارول رسید و کرک و پر همه ریخت! چرا؟ چون مجله‌ای که بخاطر فروش پایین قرار شده بود دیگه کلا منتشر نشه، الان رکورد زده بود! بخاطر چی؟ بله درسته، بخاطر اسپایدرمنی که گودمن با خلق‌شدنش مخالف بود! حالا جالب اینجاست که بعد از این اتفاق، آقای گودمن خیلی خوش و خرم رفت پیش استن‌لی و در کمال ناباوری بهش گفت که وای یادته من چقدر این ایده‌ی تو رو دوست داشتم و ازش استقبال کردم؟! هیچی دیگه، همون جا بود که گودمن پیشنهاد ماه‌نامه‌ی اسپایدرمن رو به استن‌لی داد و از اون به بعد اسپایدرمن به نورچشمی طرفداران مارول تبدیل شد.

چرا اسپایدرمن انقدر محبوب شد؟

پیتر پارکر و تاریخچه مرد عنکبوتی

قهرمان نوجوون استن‌لی که بخاطر نیش یه عنکبوت به این قدرت رسیده بود، از همون روز اولی که به خواننده‌ها معرفی شد، حسابی سروصدا کرد و به یکی از محبوب‌ترین قهرمان‌های مارول تبدیل شد؛ ولی فکر می‌کنین چرا این اتفاق افتاد؟ چرا مخاطبا عاشق کسی شدن که تا قبل از تبدیل‌شدنش به اسپایدرمن، یه نوجوون دست‌وپا چلفتی بود که همیشه هم هم‌کلاسی‌ها و اطرافیانش مسخره‌اش می‌کردن؟ تو این قسمت می‌خوام در مورد این موضوع باهاتون حرف بزنم و بگم که دلایل محبوبیت زیاد اسپایدرمن بین مردم چی بود؟

مهم‌ترین دلیلی که برای محبوبیت زیاد اسپایدرمن بین خواننده‌های مارول می‌شه آورد اینه که این قهرمان با تمام قهرمانایی که تا اون روز به خواننده‌ها معرفی شده بودن حسابی فرق داشت. حتما می‌رسین چه فرقی؟ خب مهم‌ترین فرقش این بود که مثل بقیه، یه آدم همه چی تموم نبود که تو زندگی عادیش هیچ مشکلی نداشته باشه و خوش و خرم واسه خودش زندگی کنه. اسپایدرمن، قهرمانی بود که زندگی شخیص مثل مردم عادی بود و درگیری‌های مختلفی داشت؛ حالا چه از نظر مسایل خانوادگی، چه مسائل اجتماعی مختلفی که باهاشون روبرو می‌شد.

اسپایدرمن یه قهرمان مردمی بود که حتی خیلی وقتا با قدرت‌هاش مشکل داشت و باهاشون حال نمی‌کرد. این مساله تا جایی پیش رفت که تصمیم گرفت قید سوپرمن‌بودن رو بزنه و بره دنبال زندگیش؛ ولی خب هربار که به این مرحله می‌رسید، یاد حرف‌های عموش که به دست یه سارق کشته شده بود می‌افتاد و منصرف می‌شد. در کنار این موضوع، یه ناشر بدذات به اسم «جی جونا جیمسون» هم که پیتر پارکر براش کار می‌کرد، یه سری مقاله در مورد سوپرمن می‌نوشت که باعث می‌شد بعضی از مردم شخصیت اسپایدرمن رو یه‌جور دیگه تصور کنن و به‌خاطر همین هم ازش بدشون بیاد.

به گنجینه اکشن فیگور مرد عنکبوتی سر بزنید😍
اکشن فیگور مرد عنکبوتی

از یه طرف دیگه، با اینکه مرد عنکبوتی همیشه دنبال کمک به مردم و مبارزه با ظلم بود ولی خب یه وقتایی هم پیش می‌اومد که اشتباه کنه و دست گل به آب بده؛ این چیزا باعث می‌شدن تا مردم حس نزدیکی خاصی به این شخصیت داشته باشن و اون رو یکی مثل خودشون بدونن که با وجود قهرمان‌بودن، یه سری نقطه ضعف هم داره و انسان کاملی نیست. خلاصه که سوپرمن، قهرمانی بود که با وجود بی‌پولی و مشکلات مختلفش تو زندگی و حتی ضعف‌هایی که داشت، هم‌چنان به مردم کمک می‌کرد و همین موضوع هم باعث شد که حسابی خودش رو تو دل خواننده‌های کمیک‌های مارول جا کنه و به یه شخصیت خیلی محبوب تبدیل بشه.

سرگذشت درخشان و تاریخچه اسپایدرمن توی مارول

فداکاری ها و تاریخچه اسپایدرمن

  • تاریخچه اسپایدرمن در دهه‌ی ۶۰

همون طوری که گفتم، استقبال زیاد خواننده‌ها از شخصیت اسپایدرمن باعث شد که مارول یه کمیک جدا برای این شخصیت در نظر بگیره و این‌طوری شد که کمیک‌های اختصاصی «اسپایدرمن شگفت‌انگیز» وارد دنیای کمیک شدن. اولین شماره‌ی این کمیک توی سال ۱۹۶۳ چاپ شد و کار طرحی این قهرمان رو هم یه طراح خفن به اسم «استیو دیتکو» انجام داد. توی این کمیک، اسپایدرمن در واقع یه نوجوون به اسم پیترپارکر بود که برای یه روزنامه به اسم «دیلی بیوگل» عکاسی می‌کرد. توی این کمیک، ناشر روزنامه‌ای که پیتر براش کار می‌کرد، باعث شده بود که خیلی از مردم از اسپایدرمن بدشون بیاد؛ ولی قسمت جالب داستان اونجاست که پیتر پارکر با منشی این ناشر دوست می‌شه و یه رابطه‌ی رمانتیک بین این دوتا شکل می‌گیره.

استیو دیتکو، در کنار کار طراحی که خیلی هم خفن و خاص انجام می‌داد، توی ساخت داستان کمیک‌های اسپایدرمن هم کمک خیلی زیادی به استن‌لی می‌کرد و طرح کلی این داستان‌ها را می‌نوشت؛ ولی بعد از یه مدت، میونه‌اش با استن‌لی شکرآب شد و تو سال ۱۹۶۶ از مارول رفت. در مورد این اتفاق و به‌هم‌خوردن رابطه‌ی استیو دیتکو و استن‌لی حرف و حدیثای مختلفی وجود داره؛ یه عده میگن این دو نفر سر داستان فاش‌شدن هویت مخفی یه سری از شخصیت‌ها اختلاف نظر پیداکردن و یه سری‌های دیگه هم میگن که استن‌لی خودش رو تنها خالق مرد عنکبوتی می‌دونست و این موضوع به استیو برخورد و گذاشت رفت! خلاصه اینکه استیو دیتکو از مارول رفت و به جای اون یه طراح دیگه به اسم «جان رومیتا» وارد تیم شد.

شماره ۳۹ کمیک اسپایدرمن شگفت‌انگیز، اولین کمیکی بود که جان رومیتا طراحیش رو به عهده داشت و اتفاقا حسابی هم ترکوند که مهم‌ترین دلیلش، طراحی جالب و خیلی خوب رومیتا بود؛ اسپایدرمنی که رومیتا طراحی کرده بود، از نظر ظاهری خیلی جذاب‌تر از قبل بود و به‌خاطر همین هم استقبال زیادی ازش شد. دلیل دیگه‌ای که باعث شد تا این کمیک حسابی مورد توجه خواننده‌ها قرار بگیره، اتفاق خیلی مهمی بود که توش افتاد؛ چون توی این کمیک، اسپایدرمن و گرین گابلین که یکی از دشمنای مهم و نقاب‌پوش اسپایدرمن بود، همدیگه رو بدون نقاب دیدن و شناختن که طرف مقابلشون کیه.

جان رومیتا و استن‌لی، حال و هوای کمیک‌های اسپایدرمن رو تغییر دادن و کاری کردن که رابطه‌ی این شخصیت با اطرافیانش خیلی بهتر از قبل بشه. رومیتا، علاوه بر اینکه طراحی شخصیت اسپایدرمن رو تغییر داد و محبوبیتش رو بین مردم بیشتر کرد، یه سری شخصیت دیگه هم خلق کرد که اتفاقا همه‌شون بعدها به شخصیت‌های خیلی مهمی توی این کمیک‌ها تبدیل شدن و داستان‌های جالبی ساختن. جورج استیسی، مری جین و کینگ پین، سه تا از همین شخصیت‌هایی هستن که به دست جان رومیتا خلق شدن و اهمیت خیلی زیادی هم توی داستان‌های اسپایدرمن داشتن.

  • تاریخچه مردعنکبوتی دهه‌ی ۷۰

یکی از جالب‌ترین دهه‌هایی که کمیک‌های اسپایدرمن توی عمرش تجربه کرده، دهه‌ی ۷۰ میلادی هستش؛ چون توی این دهه، چندتا اتفاق خیلی مهم افتاد که مستقیما به کمیک‌های اسپایدرمن مربوط می‌شدن. اولین اتفاق مهم این دهه، اضافه‌شدن دوتا کمیک جدید به دنیای اسپایدرمن بود؛ یعنی کمیک‌های The Spectacular Spider-Man و Marvel Team-Up که توی هر دوتاشون اتفاقات جالب و هیجان‌انگیزی تو دنیای اسپایدرمن می‌افتاد. دومین اتفاق مهم این دهه هم عوض‌شدن نویسنده و طراح شخصیت اسپایدرمن بود که خب البته جان رومیتا یه مدت طراحی جلد کمیک‌های مرد عنکبوتی رو انجام می‌داد و یه دفعه ارتباطش رو با دنیای کمیک‌های اسپایدرمن قطع نکرد.

اتفاق مهم بعدی که توی این دهه افتاد و کل دنیای کمیک‌ رو تحت تاثیر قرار داد، ازبین‌رفتن اون معصومیت همیشگی کمیک‌ها بود. تا اون‌ زمان، خواننده‌ها همیشه داستان‌هایی رو می‌خوندن که توشون قهرمان‌ها بالاخره همه‌ چی رو راست‌وریست می‌کردن و آخر داستان هیچ اتفاق وحشتناکی برای کسی نمی‌افتاد؛ ولی تو شماره‌های ۱۲۱ و ۱۲۲ کمیک اسپایدرمن شگفت‌انگیز، چنان اتفاق تلخ و وحشتناکی برای مرد عنکبوتی افتاد که هیچ کدوم از خواننده‌ها نمی‌تونستن باور کنن و همش منتظر این بودن که این اتفاق یه کابوس باشه و اسپایدرمن یهو از خواب بپره!

حالا این اتفاق وحشتناک چی بود؟ داستان از این قراره که توی این دوتا کمیک، گرین گابلین که مهم‌ترین و بدذات‌ترین دشمن اسپایدرمن هم بود، دختر معصومی رو که دل قهرمان دوست‌داشتنی ما رو برده بود، کشت. گابلین، این دختر رو که اسمش «گوئن استیسی» بود، گروگان گرفت و بعدش هم برد از بالای پل جرج واشنگنتن انداخت پایین. این اتفاق باعث شد تا خواننده‌ها دیگه انتظار هر اتفاقی رو توی دنیای کمیک داشته باشن و هیجان این دنیا، خیلی بیشتر از قبل بشه براشون! بخاطر همین اتفاق هم هست که خیلیا معتقدن دوران نقره‌ای مارول توی همین زمان و بعد از کشته‌شدن استیسی تموم شد و این کمپانی دوران جدید خودش رو شروع کرد.

بعد از مرگ استیسی، دوتا اتفاق مهم دیگه هم توی همون دهه‌ی ۷۰ افتاد که اولیش مربوط می‌شه به «هری آزبورن» پسر گرین گابلین که می‌فهمه پیتر پارکر همون اسپایدرمنه و قدم توی مسیر انتقام می‌ذاره! اتفاق خیلی مهم دیگه که تاثیرش رو چند سال بعد هم توی کمیک‌های اسپایدرمن می‌تونیم ببینیم، مربوط می‌شه به یه پروفسور به اسم «مایلز وارن» که بعد از کشته‌شدن استیسی، یه نسخه‌ی کلون ازش می‌سازه. وارن، یکی از استادای دانشگاه پیتر پارکر بوده و بعد از ساختن این نسخه‌ی کلون از استیسی، اسم خودشو می‌ذاره «شغال» و به‌عنوان یکی از دشمنای اسپایدرمن، شروع می‌کنه به مبارزه با این قهرمان.

خب رسیدیم به سال ۱۹۷۶ و دورانی که یه اتفاق خفن و هیجان‌انگیز دیگه تو دنیای کمیک‌های اسپایدرمن میفته. اون اتفاق چیه؟ کنار هم قرارگرفتن اسپایدرمن و سوپرمن! توی اون سال، یه کمیک خفن منتشر شد که محبوب‌ترین قهرمان‌های مارول و دی‌سی، با هم توش حضور داشتن و یه داستان خیلی هیجان‌انگیز رو برای خواننده‌ها ساختن. توی این کمیک که یه قسمت هم بیشتر نبود و روی جلدش هم نوشته شده بود: نبرد قرن، مرد عنکبوتی و سوپرمن، دکتر اختاپوس و لکس ثور رو که بزرگ‌ترین دشمناشون بودن، دستگیر می‌کنن؛ ولی این دو نفر، خیلی زود از زندان فرار می‌کنن و قهرمانای داستان ما میفتن دنبالشون. درسته که توی این کمیک، سوپرمن و اسپایدرمن یه درگیری کوچولو با هم پیدا می‌کنن، ولی خب این سوتفاهم خیلی زود حل می‌شه و بعدش موفق می‌شن که دشمناشون رو دستگیر کنن.

آخرین اتفاق مهم دهه‌ی هفتاد میلادی توی دنیای کمیک‌های اسپایدرمن، مربوط می‌شه به خلق یه شخصیت جدید و جذاب دیگه به اسم «گربه‌ی سیاه». گربه‌ی سیاه که اسمش «فیلیشیا هاردی» بود، اول داستان یه آدم خلافکاره؛ ولی بعد از یه مدت به اسپایدرمن علاقه‌مند می‌شه و بخاطر همین هم دست از سرقت برمی‌داره و با اسپایدرمن همکاری می‌کنه. همکاری فیلیشیا و مرد عنکبوتی، یکی از جذاب‌ترین اتفاقایی هستش که توی کمیک‌های اسپایدرمن افتاده و خیلی از خواننده‌های کمیک رو مجذوبش خودش کرده.

  • دهه‌ی ۸۰

می‌رسیم به دهه‌ی ۸۰ و زمانی که کمیک‌های اسپایدرمن، یکی از بهترین دوره‌های عمرش رو سپری می‌کردن. شماره‌ی ۲۰۰ کمیک اسپایدرمن شگفت‌انگیز که توش مرد عنکبوتی، قاتل عموش رو می‌بینه، دقیقا توی همین دوران منتشر شد که کار نویسندگیش رو هم «مارو ولف من» به عهده داشت. بعد از ولف من، یه نویسنده‌ی دیگه به اسم «راجر استرن» مسئول نوشتن کمیک‌های اسپایدرمن شگفت‌انگیز شد و با کمک یه طراح کاربلد به اسم «جان رومیتا جونیور» که در واقع پسر جان رومیتای معروف خودمون بود، یه سری کمیک‌های خیلی خفن نوشتن که هنوزم که هنوزه، جزو بهترین کمیک‌های اسپایدرمن به حساب میان. راستی، شخصیت «هاب گابلین» هم که جزو دشمنای اصلی اسپایدرمن به حساب میاد، به دست همین دو نفر خلق شد و پاش رو به دنیای کمیک گذاشت.

دوران نویسندگی راجر استرن، خیلی کوتاه بود و چند وقت بعد، یه نویسنده‌ی دیگه به اسم «تام دی فالکو» وارد تیم خالقای اسپایدرمن شد و جای استرن رو گرفت. یکی از اتفاقای خیلی بزرگی که توی تاریخ کمیک‌های اسپایدرمن افتاده و اتفاقا به دست همین آقای فالکو هم رقم خورد، لباس سیاه رنگیه که اسپایدرمن برای اولین بار تنش کرد. این اتفاق تو کمیک شماره ۲۵۲ افتاد که سال ۱۹۸۴ چاپ شد و توی اون، مرد عنکبوتی یه لباس مشکی رو که در واقع یه سیمبیوت بود، تنش کرد که خب البته بخاطر تاثیری که روی روانش میذاشت، خیلی زود هم از خودش جدا کرد.

پنج شماره بعد از کمیک شماره‌ی ۲۵۲، یه اتفاق خیلی جالب دیگه هم توی کمیک اسپایدرمن افتاد که تاثیر زیادی توی زندگی این قهرمان گذاشت. توی کمیک شماره‌ی ۲۵۷، مری جین به پیتر پارکر گفت که از هویت اسپایدرمن اون خبر داره و همین موضوع هم باعث شد که این دوتا حسابی به همدیگه نزدیک بشن و یه مدت بعد هم ازدواج بکنن؛ البته ازدواج پیتر پارکر و مری جین، تو کمیک‌هایی اتفاق افتاد که کار نویسندگیش به عهده‌ی یه نویسنده‌ی دیگه به اسم «دیوید میکلینی» بود.

آخرین اتفاق بزرگ دهه‌ی ۸۰، توی سال ۱۹۸۸ افتاد؛ یعنی زمانی که «تاد مک فارلین» به عنوان طراح، وارد تیم کمیک اسپایدرمن شد. اسپایدرمنی که مک فارلین طراحی کرد، با اسپایدرمن‌های قبلی حسابی فرق داشت و اتفاقا حسابی هم تونست خودش رو تو دل خواننده‌ها جا کنه و تا سال‌های سال، این ورژن اسپایدرمن توی کمیک‌ها حضور داشته باشه. حالا اسپایدرمن مک فارلین چه شکلی بود که انقدر محبوب شد؟ اولین فرقی که توی همون نگاه اول می‌شد متوجهش شد، چشماش بودن؛ چشمای اسپایدرمن فارلین، نسبت به قبل بزرگ‌تر شده بودن و حسابی جلب توجه می‌کردن.

تفاوت مهم دیگه‌ای که این اسپایدرمن با نسخه‌های قبلی داشت، حرکت‌های این قهرمان بود که نسبت به قبل، پیچ‌وتابشون بیشتر شده بود و نظر مخاطب رو بیشتر به خودشون جلب می‌کردن. آخرین تفاوت اسپایدرمنی که مک فارلین طراحی کرده بود هم تارهای عنکبوت این شخصیت بودن؛ تارهای اسپایدرمن فارلین، هم پیچ‌خوردگی داشتن و هم توشون یه سری گره وجود داشت که باعث می‌شدن تا اسپایدرمن جدید در کل با نسخه‌های قبلیش حسابی فرق داشته باشه و چندین سال هم توی دنیای کمیک‌ جا خوش کنه.

مک فارلین، بجز تغییراتی که توی اسپایدرمن داد، یه کار دیگه هم کرد که باعث شد تا اسمش تو دنیای کمیک‌های مردعنکبوتی ماندگار بشه؛ حالا اون کار چی بود؟ کمک به میکلینی برای طراحی شخصیت «ونوم». ونوم که اسم خودش رو به عنوان یکی از بزرگ‌ترین دشمنای اسپایدرمن ثبت کرده، در واقع یه خبرنگار به اسم «ادی براک» بود که با لباس سیاه مردعنکبوتی که گفتیم یه سیمبیوت بود، ترکیب شد و پاش رو تو دنیای کمیک گذاشت. ونوم، شخصیتی بود که هم کلی کار ازش برمیومد و قدرت زیادی داشت و هم ظاهرش خیلی خاص بود و بخاطر همین هم به سرعت برق و باد معروف شد.

  • دهه‌ی ۹۰

می‌رسیم به دهه‌ی ۹۰ و زمانی که کمیک‌ها توی آمریکا حسابی طرفدار پیدا کردن و فروششون به‌شدت بالا رفت که دلیلش هم بخاطر فیلم‌های موفقی بود که توی ژانر ابرقهرمانانه اکران شدن و دل مخاطبا رو بردن. دهه‌ی ۹۰، توی تاریخ کمیک‌های اسپایدرمن خیلی دهه‌ی به‌یاد‌موندنی و مهمیه؛ حتما می‌پرسین چرا؟ دلیلش اینه که پرفروش‌ترین کمیک اسپایدرمن توی همین دهه و سال ۱۹۹۰ منتشر شده.

درسته که محبوبیت کلی کمیک تو اوایل دهه‌ی ۹۰، نقش خیلی زیادی توی این موفقیت بی‌سابقه داشت، ولی خب فروش بی‌سابقه‌ی کمیک اسپایدرمن، یه دلیل خیلی مهم دیگه هم داشت و اونم همه‌کاره‌شدن تاد مک فارلین بود. داستان از این قراره که وقتی مارول دید که کمیک‌ها چقدر محبوب شدن، به مک فارلی گفت که برای شماره‌ی بعدی کمیک اسپایدرمن ریش و قیچی دست خودته و هر طور که خودت صلاح می‌دونی بنویس و طراحی کن. بعد از این پیشنهاد، مک فارلی با استفاده از اختیاراتی که بهش داده بودن، علاوه بر طراحی و داستان هیجان‌انگیز، شماره‌ی جدید کمیک مرد عنکبوتی رو با ۵ تا طرح روی جلد که متفاوت هم بودن چاپ کرد! این اتفاق باعث شد که خیلی از خواننده‌ها بخوان هر پنج‌تا جلد این کمیک رو بخرن و بخاطر همین هم رکورد فروش کمیک اسپایدرمن شکسته بشه!

دهه‌ی ۹۰ یکی از بدترین دوره‌های کمیک‌های اسپایدرمن به حساب میاد؛ چون کمیک‌هایی که توی این دهه منتشر می‌شدن خیلی سطحی بودن و مارول به‌خاطر رقابت با دی‌سی، فقط دنبال این بود که با ترفندای مختلف، فقط فروشش رو بالا ببره. حالا این ترفندا چیا بودن؟ مثلا مارول میومد و داستان‌ها رو ادامه‌دار می‌کرد و چندین شماره کش می‌داد تا مخاطب مجبور باشه برای اینکه بفهمه ته داستان چی میشه تمام شماره‌ها رو بخره، یا مثلا عین همون شماره‌ی پرفروش، میومد یه کمیک رو با چندتا طرح روی جلد مختلف چاپ می‌کرد تا طرفدارا از یه شماره چندتا بخرن و این‌طوری فروششون بالا بره. همه‌ی اینا باعث شدن که کمیک‌های اسپایدرمن توی دهه‌ی ۹۰، از نظر محتوا، کیفیت پایینی داشته باشن و فقط ظاهرشون قشنگ باشه.

تمام این داستان‌های رقابت برای بالابردن فروش و افت کیفیت کمیک‌های اسپایدرمن یه طرف، یه اتفاق خیلی مهم دیگه هم توی دهه‌ی ۹۰ افتاد که کار رو برای مارول سخت‌تر کرد. ماجرا از این قرار بود که چند تا از طراحای خفنی که قبلا توی مارول و دی‌سی کار می‌کردن، دور هم جمع‌ شدن و یه انتشارات به اسم ایمج (Image) تشکیل دادن که این انتشارات، مارول و دی‌سی رو حسابی تحت تاثیر قرار داد.

انتشارات ایمج، تقریبا میشه گفت که توجه زیادی به محتوا و کیفیت داستان نداشت و تمام فکر و ذکرش دنبال طراحی ظاهر کاراکترها بود و توی طراحی ظاهر اونا خیلی مبالغه می‌کرد. این کار ایمج باعث شد که اوایل کار، حسابی فروششون بالا بره و همین موفقیت هم مارول رو وسوسه کرد که اونم همچین کاری رو توی کمیک‌های مرد عنکبوتی انجام بده؛ ولی خب این اشتباه، کیفیت داستان‌های اسپایدرمن رو حسابی پایین آورد و دل مخاطبا رو زد. راستی بهتره اینم بدونین که شخصیت «کارنیج» هم توی همین دوران و بخاطر توجه خیلی زیاد مارول به ونوم و داستان‌های مرتبط با اون خلق شد و پاش رو تو دنیای کمیک‌های این کمپانی گذاشت.

تا اینجای داستان حتما حسابی از کارا و تصمیمات اشتباه مارول کلافه شدین و تعجب کردین که چرا همچین بلایی سر یکی از محبوب‌ترین کمیک‌های خودش آورده؛ ولی خب مساله اینجاست که هنوز حماقت اصلی رو براتون نگفتم تا ببینین که این کمپانی چطور تیشه به ریشه‌ی خودش زده! داستان برمی‌گرده به سال‌های ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ که توی اون، مارول اومد و چندتا کمیک به اسم «سرگذشت کلون» چاپ کرد که توشون معلوم شد پیتر پارکر، یه کلونه و اصلا اسپایدرمن نیست! مرد عنکبوتی واقعی هم یه شخصیت دیگه به اسم «بن رایلی» هستش!

سرتون رو درد نیارم، چاپ این کمیک‌ها همانا و قاطی‌کردن طرفدارای اسپایدرمن همانا! حق هم داشتن انصافا؛ چون داستانی که این همه سال براشون تعریف شده بود یهو دروغ ازآب دراومد و همه‌ چیز زیرورو شد. خلاصه اینکه بعد از این اتفاق، فروش کمیک‌های اسپایدرمن یه افت فروش ۶۰ درصدی رو تجربه کرد و همین موضوع هم باعث شد که مارول به اشتباهش پی ببره و دوباره تو کمیک‌های بعدیش، پیتر پارکر رو به عنوان اسپایدرمن واقعی وارد داستان بکنه؛ البته خب این کار مارول خیلی تاثیر چندانی توی وضعیتش نداشت و بخاطر پایین‌اومدن محبوبیت و فروش کمیک‌ها توی بازار، این کمپانی حتی نزدیک بود ورشکسته هم بشه که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.

  • دهه‌ی اول قرن ۲۱

کمیک‌های اسپایدرمن، تو اوایل سال ۲۰۰۰ هم حال و روز چندان خوبی نداشتن و بخاطر همین هم مارول دو تا کار مهم انجام داد؛ اول اینکه کمیک قدیمی اسپایدرمن شگفت‌انگیز رو دوباره چاپ کرد و بعدش هم رفت سراغ چاپ یه کمیک جدید به اسم «مرد عنکبوتی نهایی» و توش داستان اسپایدرمن رو یکم امروزی‌تر تعریف کرد تا با دنیای مدرن این روزا بیشتر هم‌خوانی داشته باشه و خواننده‌ها ارتباط بیشتری باهاش بگیرن.

یکی از مهم‌ترین اتفاقایی که مارول توی قرن جدید تجربه کرد و باعث شد که کمیک‌های اسپایدرمن جون بگیرن، ورود دو تا نویسنده‌ی خفن به تیم کمیک‌های مرد عنکبوتی بود. «پل جنکینز» با عمقی که به داستان‌های اسپایدرمن داد و «JMS» هم با ایده‌های خیلی جالبی که داشت، کمک کردن تا کمیک‌های اسپایدرمن دوباره بین خواننده‌ها محبوب بشن و فروششون بالا بره؛ حتی همین ایده‌ی جذاب JMS هم بود که باعث شد تا داستان Coming Home این نویسنده که اتفاقا اولین داستانش هم تو دنیای اسپایدرمن بود، جایزه‌ی «آیزنر» رو برای بهترین داستان مصور دنباله‌دار سال برنده بشه.

سال ۲۰۰۴ که دومین فیلم اسپایدرمن اکران شد، نقطه‌ی اوج این قهرمان به‌حساب میاد؛ البته قبل از اون هم با اکران اولین فیلم اسپایدرمن، توجه مردم به این قهرمان و کمیک‌هاش بیشتر شده بود ولی خب با پخش فیلم مرد عنکبوتی ۲، این محبوبیت به اوج خودش رسید. توی همون دوران بود که یه اتفاق خوب و خیلی مهم دیگه هم افتاد و باعث شد که اسپایدرمن حسابی بین مردم گردوخاک کنه. این اتفاق مهم، چاپ یه داستان ۱۲ قسمتی خیلی جذاب توی کمیک‌های Marvel Knights Spider-Man بود که توش گرین گابلین، همه‌ی دشمنای اسپایدرمن رو دور هم جمع کرده بود تا این قهرمان رو شکست بدن. این داستان که به دست «مارک میلار» معروف و محبوب نوشته شده بود، اسپایدرمن رو دوباره به نورچشمی خواننده‌ها تبدیل کرد.

محبوبیتی که داستان جذاب میلار برای اسپایدرمن ساخته بود، خیلی زود و با تصمیم‌های اشتباهی که مارول می‌گرفت از بین رفت. یکی از این تصمیم‌های اشتباه توی سال ۲۰۰۶ و زمانی اتفاق افتاد که اسپایدرمن خیلی یهویی تصمیم گرفت تا هویت خودش رو برای همه فاش بکنه؛ یا مثلا تو یه داستان دیگه، پیتر پارکر برای اینکه بتونه جون زن‌عموش رو نجات بده، با شیطان معامله می‌کنه و شیطان، یه قسمت‌هایی از گذشته پیتر رو کلا پاک می‌کنه، طوری که انگار هیچ‌وقت اتفاق نیفتاده! مثلا افشای هویتش جلوی دوربین یا حتی ازدواجش با مری جین کلا از زندگیش پاک می‌شن و پیتر پارکر دوباره به یه آدم مجرد تبدیل می‌شه!

این کار مارول، طرفدارای اسپایدرمن رو حسابی عصبانی کرد و صدای اونا رو درآورد که آقا جان ما با این قهرمان زندگی کردیم و کلی خاطره ساختیم، یعنی چی که کلی از اون خاطرات رو یهو برمی‌داری نابود می‌کنی؟ همین تصمیم غلط مارول و عصبانیت طرفدارای اسپایدرمن هم باعث شد که یه عده از این طرفدارا دور هم جمع بشن و چندتا از کمیک‌بوک‌های اسپایدرمن رو آتیش بزنن تا شدت عصبانیت خودشون رو به مارول نشون بدن!

 

 

۱۰ تا از بهترین و مهم‌ترین کمیک‌های اسپایدرمن

تاریخچه اسپایدرمن

 

توی این قسمت می‌خوام ۱۰ تا از بهترین کمیک‌های اسپایدرمن رو که توش اتفاقای مهمی میفته بهتون معرفی کنم:

  • کمیک The Amazing Spider-Man شماره ۲۴۸؛ سال ۱۹۸۴
  • کمیک The Sensational Spider-Man Annual شماره ۱؛ سال ۲۰۰۷
  • کمیک Spectacular Spider-Man شماره‌های ۱۰۷ تا ۱۱۰؛ سال ۱۹۸۵
  • کمیک Spectacular Spider-Man شماره‌های ۷۳ تا ۷۹؛ سال ۱۹۸۳
  • کمیک Marvel Knights Spider-Man شماره‌های ۱ تا ۱۲؛ سال ۲۰۰۴
  • کمیک Spider-Man/Human Torch شماره‌های ۱ تا ۵؛ سال ۲۰۰۵
  • کمیک The Amazing Spider-Man شماره‌های ۲۲۹ و ۲۳۰؛ سال ۱۹۸۲
  • کمیک The Amazing Spider-Man شماره‌ی ۲۶۷؛ سال ۱۹۸۵
  • کمیک The Amazing Spider-Man شماره‌ی ۲۰۰؛ سال ۱۹۸۰
  • کمیک Webspinners Tales Of Spider-Man شماره‌ی ۱۲؛ سال ۱۹۹۹

دالارانی‌های گل و دوست‌داشتنی، پایان سفر هیجان‌انگیز امروزمون رو بهتون اعلام می‌کنم! امیدوارم که توی این سفر هم حسابی بهتون خوش گذشته باشه و لذت برده باشین. یادتون نره نظراتتون رو برام بنویسین و این مقاله رو هم برای دوست‌های خوب‌تون بفرستین. تا یه سفر و یه داستان هیجان‌انگیز دیگه، بای‌بای.

 

 

منابع:

اسپایدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 
 
 

محصول اضافه شد!
این محصول در حال حاضر در لیست علاقه مندی ها است!

محصول به کارت شما اضافه شده است.

ادامه خرید مشاهده سبد خرید