اکشن فیگور Bayek از بازی AC:Origins
محصولی که امروز براتون آماده کردیم اسمش اکشن فیگور Bayek از بازی AC:Origins
درباره اکشن فیگورها
این مقاله رو پیشنهاد میکنیم بخونین : راهنمای خریدن اکشن فیگور
خلاصه بگم ، اکشن فیگور = اون فیگوریه که مفصل داره و دست و پاش تکون میخوره ✌️
البته تو ایران فروشنده ها ( مخصوصا کنسول فروشا) به همه فیگورا میگن اکشن فیگور 😁 یا حتی دیده شده فیگور اکشن 😂
و همون طور که میدونید من سلیقه خودم اکشن فیگوره😎
کلکسیون فانتزی تو ذهن من ۳-۴ تا مجسمه خفن توشه که ببینی فکت بیفته 😁 بقیش پر از اکشن فیگور های مختلفه که دارن با هم دکتر بازی میکنن 😂🤓
پس اگر علاقه دارید که ببینید انواع اکشن فیگور ها چیا هستن به مقاله لینک شده مراجعه کنید.
اکشن فیگور Bayek از بازی AC:Origins
اساسینز کرید: ریشهها (به انگلیسی: Assassin’s Creed Origins) یک بازی ویدئویی در سبک اکشن-ماجراجویی و جهان باز است که توسط یوبیسافت مونترآل توسعه یافته و بهوسیلهٔ یوبیسافت در ۲۷ اکتبر ۲۰۱۷ برای مایکروسافت ویندوز، پلیاستیشن ۴ و اکسباکس وان منتشر شد. این بازی دهمین نسخه اصلی در مجموعه بازیهای اساسینز کرید بهشمار میرود که پس از اساسینز کرید: سندیکا در سال ۲۰۱۵، منتشر شد. داستان این بازی در مصر باستان و در بازه زمانی ۴۹ سال قبل از میلاد و در دوران پادشاهی بطلمیوس روایت، و به نوعی مقدمهای بر این سری محسوب میشود. این قسمت فاقد بخش چندنفره است.
ریشهها با واکنشهای مثبتی از سوی منتقدان همراه بود. گرافیک، داستان، شخصیتها و صداپیشگان، سیستم روند بازی تغییر یافته، جهان خیره کننده مصر باستان و صحت تاریخی بازی تحسین شد، اما برخی مشکلات فنی مورد انتقاد قرار گرفت. دنبالهٔ این بازی تحت عنوان اساسینز کرید ادیسه که وقایع آن در یونان کلاسیک روایت میشود در اکتبر ۲۰۱۸ عرضه شد.
روند بازی
اساسینز کرید: ریشهها یک بازی ویدئویی به سبک اکشن-ماجراجویی و مخفیکاری است که از زاویه دید سوم شخص دنبال میشود. در این نسخه شخصیت اصلی میتواند از عقابی به نام سنو در بازی استفاده کند. این عقاب همانند پهپادهای امروزی میتواند دشمنان را رصد یا به شخصیت اصلی در مبارزات کمک کند. سازندگان همچنان بر این قابلیت تمرکز بسیاری داشتهاند به طوری که تعدادی از مراحل با کمک سنو انجام میشود. این قابلیت نیز در دیگر بازی شرکت یوبیسافت یعنی فار کرای کهن وجود داشت. شخصیت اصلی به شیوهٔ بازیهای قبلی این شرکت از قابلیت سفر سریع[الف] بهره میبرد. این بدین معنی است که شخصیت اصلی در زمانهایی که در حال مبارزه یا در حال اجرای مراحل نیست میتواند بین مکان فعلی خود و تعدادی از نقاط مشخص شده بدون طی مسافتی جابهجا شود. در این نسخه قابلیت رام کردن حیوانات وحشی و اهلی و فراخواندن آنها در صورت نیاز وجود دارد. شخصیت اصلی به تعامل بین شخصیتهای غیرقابل بازی و محیط وابسته است به طوری که بسیاری از نیازهای شخصیت اصلی مانند سلاح یا مرکبهای سواری و… در محیط یا با تعامل با سایر شخصیتها برطرف میشود.
در این قسمت مانند نسخه قبلی این سری اساسینز کرید: سندیکا نوار تجربه[ب] وجود دارد که با انجام ماموریتهای متفاوت میتوان این سطح را ارتقا بخشید؛ پس از هر ارتقای سطح[پ]، بازیکن میتواند با امتیاز گرفتن از ارتقای سطح و رساندن این امتیازها به حدنصاب تواناییهای بیشتری را فرا گیرد. با افزایش سطح بازیکن، دشمنان سرسخت تر شده و حتی از شیوههای پیچیدهتری همچون حملات دسته جمعی برای نابودی شخصیت اصلی استفاده میکنند. این سیستم مبارزه برخلاف سیستمهای مبارزه دو نفرهای در نسخههای قبلی وجود داشت است.
یکی دیگر از قابلیتهایی که به این سیستم مبارزات و روند بازی اضافه شدهاست نوار خشم نام دارد؛ با پر شدن این نوار بازیکن میتواند ضربات مهلک تری را بر دشمنان وارد کند. بازی در مصر باستان جریان دارد و پتانسیل بالای این سرزمین، باعث ساخت محیطهای متنوع و گستردهای شدهاست. مکانیک شکار در بازی وجود دارد و بازیکن میتواند با انواع حیوانات از قبیل شیر یا کروکودیل مواجه شود. همچنین وجود مقبرهها و معابد فراوان در مصر باعث شده تا در این نسخه نیز این بناها حضور فراوانی داشته باشند. “اشرف اسماعیل”، کارگردان این قسمت، در مصاحبهای بیان کرد:
ما تلاش بسیاری برای بازسازی معبدها داشتیم. هر چه در این رابطه با این مکانها میدانستیم در بازی پیاده کردیم. از تصاویر واقعی این مقبرهها استفاده کردیم و با تحقیقات زیادی که داشتیم، تمام تلاشمان را کردیم تا این مکانها به واقعیترین شکل ممکن ساخته شوند. برای مثال سعی کردیم تمامی تالارها و و راهروهای اهرام مصر باستان را مطابق واقعیت بسازیم. البته بیش از انتظار عمل کردیم. چون حتی راهروهایی که هنوز کشف و بررسی نشده را نیز در بازی گنجاندهایم.
داستان
در زمان حال، لیلا حسن، محقق بخش تاریخی شرکت آبسترگو، همراه با دوست و همکارش، دیاناگیری در مصر دنبال یکی از ساختههای تمدن نخستین میگردند. با این حال لیلا به جای پیدا کردن ساخته، یک معبد مییابد که مومیاییهای بایک و آیا در آن قرار دارد. لیلا تصمیم میگیرد برای آنکه جای خود را در پروژهٔ آنیموس شرکت آبسترگو مستحکم کند، با استفاده از آنیموس ساختهٔ خود خاطرات بایک را بدون آن که به مقامهای بالاتر اطلاع دهد، بازسازی نماید؛ هر چند دیانا با این کار او مخالف است.
در سال ۴۹ قبل از میلاد، بطلمیوس سیزدهم، فرعون مصر به همراه همراهانش وارد سیوا میشود. بایک، که یک مدجای قابل احترام در واحهٔ سیوا میباشد، به همراه پسر خردسالش، خِمو توسط پنج مرد نقابدار، که از ملازمان فرعون هستند، دزدیده شده و به یک اتاق زیرزمینی در معبد آمون برده میشود. آنها یک گوی طلاییرنگ را به بایک میدهند و از او میخواهند که به وسیلهٔ آن در یک اتاق اسرارآمیز را باز نماید، امّا بایک که از چیزی سر درنمیآورد، نمیتواند خواستهٔ آنها را انجام دهد. مردهای نقابدار نیز سعی میکنند تا با تهدید جان خمو، بایک را مجبور به این کار نمایند. در آخر خمو به بایک کمک میکند تا اقدام به فرار کند، اما در میان درگیری، بایک به شکلی ناخواسته دشنهاش را در سینهٔ خمو فرومیکند و او را میکشد.
بایک پس از مرگ پسرش، هوشیاری خود را تا مدتی از دست میدهد، اما آیا، همسر او، بهتر با مرگ خمو کنار میآید و به زادگاهش، اسکندریه رفته و نزد پسرداییاش، فانوس جوان میماند. بایک به دنبال اطلاعاتی از آن پنج مرد نقابدار، در مصر سرگردان میشود و در این مدت، وظایف او را به عنوان یک مدجای، هپزفا در سیوا انجام میدهد. بایک با پیدا کردن اطلاعات آن مردان، القاب رمزی آنها را با خالکوبی بر بازویش رسم میکند تا با کشتن هرکدام از آنها خطی بر رویشان بکشد. یک سال بعد، در سال ۴۸ قبل از میلاد، بایک اطلاعاتی از رودجک، که یکی از اشراف سقاره است، مییابد که با نام مستعار «ماهیخوار» خوانده میشود. بایک میتواند در هرم خمیدهی سنفرو، پس از گذشتن از هیپاتوس، محافظ او، گیرش بیندازد. بایک پس از یک درگیری با رودجک، او را به قتل میرساند اما پس از آنکه از هرم خارج میشود، در اثر جراحات از هوش میرود و زنی به نام نفرتاری، شروع به پرستاری از او میکند. با این حال به محض آنکه بایک به هوش میآید، با وجود تمام گیجیای که کماکان دچارش است، راه سیوا را پیش میگیرد.
بایک در حومهٔ سیوا با هیپاتوس مواجه میشود که میخواهد به خاطر انتقام قتل رودجک، او را بکشد. بایک و هیپاتوس با یکدیگر در بالای یک مقبرهٔ قدیمی از پادشاهی کهن درگیر میشوند و با ضرباتی که بایک به زمین میکوبد، زمین خراب شده و به داخل مقبره پرت میشوند. آنها مبارزهٔ خود را در آنجا ادامه میدهند. با این حال بایک سعی دارد که به هیپاتوس پیشنهاد آتشبس بدهد، اما او نمیپذیرد و در انتها بایک او را به قتل میرساند.
بایک در بیرون مقبره، با دوستش هپزفا برخورد میکند که با تعدادی از سربازان مدافع رودجک درگیر شدهاست. آنها پس از خلاص شدن از دست سربازان، به سمت شهر راه میافتند و هپزفا به بایک میگوید که مردم سیوا توسط مِدآمون، یکی از اعضای فرقه که با نام مستعار «لکلک» خوانده میشود، تحت فشار قرار گرفتهاند تا اطلاعاتی از چگونگی بازشدن معبد مذکور به دست آورد. همچنین به او اطلاع میدهد که مدآمون معبد آمون را مقر فرماندهی خویش قرار دادهاست. بایک پس از آن که به خانهٔ هپزفا میرسد، در آنجا مورد مداوای ربیعه، پرستار سیوا قرار میگیرد و پس از استراحت آماده میشود تا هدف بعدی خویش را شکار نماید. پس از آن هپزفا یک کمان به بایک هدیه میدهد. در همین حال یکی از روستاییها خبر میآورد که سربازان بطلمیوس به دنبال هپزفا هستند و به سمت خانهاش میآیند. هپزفا و بایک میان علفهای بیرون خانهٔ هپزفا پنهان میشوند و یک به یک سربازان را از بین میبرند. پس از آن است که بایک، دوباره سِنو، عقابش را که در حمله به سیوا مجروح شده بود، مییابد.
بایک مصمم میشود که به حکمرانی ظالمانهٔ مدآمون پایان دهد، اما پیش از آن هپزفا از او میخواهد که به تعدادی از مردم روستا کمک نماید و بایک نیز میپذیرد. سپس به خانهٔ خویش بازمیگردد و خُپش پدرش و مجسمهٔ پسرش را مییابد. بایک پس از دریافت نامهای از یکی از روستاییان به نام ایسا به معبد آمون میرود و در آنجا تعدادی از دهقانان را به جرم اعتراض به افزایش مالیات در زندان میبیند. همچنین او در آنجا جسد بیجان شوهر ایسا، تِرِمون را مییابد و پیکرش را به مزرعهاش بازمیگرداند. در آنجا او متوجه میشود که تمام خانوادهٔ ترمون، از جمله ایسا، توسط سربازان بطلمیوس به قتل رسیده و کلبهٔ آنها به آتش کشیده شدهاست. پس از آن بایک متوجه میشود که راهزنان چشمهٔ شهر را در تصرف خود درآوردهاند و از مردم برای استفاده از آن، باج میگیرند. بایک با نفوذ به غاری که راهزنان در آن سنگر دارند، آنها را کشته و چشمه را آزاد میکند. کمی بعد نیز، به برادر بزرگتر فنوکو، یکی از دوستان خمو، کمک میکند تا از مقبرهٔ قدیمیای که به خاطر بازی در آن گرفتار شده خارج شود. همچنین به ربیعه کمک میکند تا به محمولههای پزشکیای که برای درمان احتیاج دارد و توسط سربازان برای استفادهٔ خود توقیف شدهاند، دست یابد. بایک پس از آن به مجموعهٔ معابد بازمیگردد و کاهنانی را که توسط مدامون تحت ضرب و شتم قرار گرفته بودند را نجات میدهد و سپس با نفوذ به معبد آمون، مدامون را به قتل میرساند.
پس از آن بایک برای پیوستن به همسرش، آیا، که رد دیگر نقابپوشان را دنبال میکند، به سمت اسکندریه رهسپار میشود. اما بایک در راه اسکندریه نزد دوستش مِنِهِت در معبد سخمت میرود و در معبد تازه بازسازیشدهٔ او مشغول بازی با کودکان دوستش میشود. در همین حال شخصی از یامو، شهر مجاور معبد نزد منهت میآید تا به خاطر گربههای مومیاییشدهٔ جعلیای که در بازار فروخته میشود، اعتراض کند. هر چند منهت ادعا میکند که این مسئله به او ربطی ندارد و باید مشکلش را با بازرگان حل کند، اما آتش خشم مراجعهکننده تندتر از پیش میشود. در همین حال بایک تصمیم میگیرد تا برای حل این مسئله کمک نماید. پس از حل این مسئله، بار دیگر منهت از او کمک میخواهد و درخواست میکند جنگجوی شهر، پامو را بیابد تا به عنوان قهرمان سخمت در مسابقهٔ قهرمانی در شب جشنوارهٔ سخمت، مقابل قهرمان ایسفت بایستد. اما بایک او را در حال بادهنوشی و مست مییابد و به خاطر آنکه دوستش، منهت رسوا نشود، پیشنهاد میدهد که به جای او به عنوان قهرمان سخمت مبارزه کند. منهت که از این لطف دوستش خوشحال شده او را نزد کاهن اعظم میفرستد تا رخصت بگیرد. بایک مسابقه را میبرد و به عنوان احترام و تشکر، منهت اجازه میدهد تا بایک لباس مخصوص سخمت را با خودش ببرد. پس از این بایک راه خود را به سمت اسکندریه ادامه میدهد.
بایک به دنبال آیا به کتابخانهٔ بزرگ میرود، اما او را نمییابد و پس از ملاقات با فانوس، فانوس دلیل غیبت او را توضیح داده و او را به باغ زیارتگاهی میبرد که یک راه مخفی به مخفیگاه آیا دارد. آیا بسیار پرشور از همسرش که یک سال از او دور بودهاست، استقبال میکند. آیا برای او میگوید که در این مدت او آکتائون، معروف به «کرکس» و کتوس معروف به «بز» را به قتل رساندهاست. با این اوصاف، تنها یک هدف دیگر باقیماندهاست؛ مار. آیا یک پاپیروس سلطنتی را به بایک نشان میدهد که نشان مار دارد و ثابت میکند که پتولمی با فرقه در ارتباط است. آیا این اطلاعات را از آپولودوروس که از طرف کلئوپاترا مأمور شدهاست، به دست آوردهاست. آنها نیز دنبال همان مردی هستند که بایک و آیا تعقیبش میکنند. بایک به کلئوپاترا اعتماد ندارد اما به قضاوت آیا اعتماد میکند. آیا خنجر مخفی را که از یادگاران داریوش بزرگ، از نخستین اعضای پیشحشاشینی، است را به بایک میدهد تا مردی که گمان میکنند مار است و خمو را کشته، به قتل برسانند. آیا به خاطر قتلهایی که تا به حال انجام داده، توسط فیلاکیتای (مأمورین نظامی نخبهٔ یونانی) اسکندریه، گنادیوس تحت تعقیب است و بایک را برای قتل او میفرستد.
بایک گنادیوس را در حالی که کارگران اسکله را شکنجه میدهد، مییابد و با نفوذ به قلعهش او را به قتل میرساند. گنادیوس پیش از مرگش میگوید که تنها وظیفهاش را به عنوان یک فیلاکیتای که یک قتل را دنبال میکند، انجام دادهاست. او به بایک هشدار میدهد که برنامهٔ انتقامی آنها فراتر از قانون رفته و ممکن است در آینده فیلاکیتاهای دیگر آنها را شکار نمایند.
بایک هنرپیشههای فانوس را که به خاطر یک تجمع علیه حکومت در تئاتر اسکندریه دستگیر شدهاند، آزاد مینماید. یکی از بازیگران به او میگوید که نمایشنامهٔ آنها در حال برده شدن به قصر است. بایک نمایشنامه را نیز از دست نگهبانان نجات میدهد و برای فانوس میآورد. فانوس هم میگوید که هر اتفاقی هم که بیفتد، این نمایشنامه را اجرا میکند.
بایک پس از این به دنبال مار وارد قصر سلطنتی میشود و در اتاق کاتب سلطنتی یک نامه مییابد که آدرس مدونامون را داشتند و در آنها نوشته شده بود که بلطمیوس سیزدهم تحت کنترلشان قرار دارد و گنادیوس نیز به دنبال محل اختفای آیا میگردد. بایک اطمینان مییابد که یودوروس، کاتب سلطنتی دربار، همان مار است و یکی از ماسکداران قاتل پسرش است. به همین علت بایک به حمامی که یودوروس بسیار به آنجا رفتوآمد میکند، میرود تا او را به قتل برساند. بایک در حملهٔ نخست به یودوروس موفق نمیشود تا او را به قتل برساند و یودوروس سعی میکند تا با فشردن سر بایک در خزینهٔ حمام او را خفه کند. در این موقع بالاخره بایک موفق میشود که با استفاده از خنجر مخفی خود او را به قتل برساند، اما در این راه یکی از انگشتان خود را که در راه خنجر قرار گرفته را قطع میکند. یودوروس پیش از مرگ میگوید که بایک هیچگاه نمیتواند مار را به قتل برساند.
پس از این، بایک با یادآوری واپسین کلام یودوروس، به شک میافتد که آیا او مار حقیقی بودهاست، یا خیر اما آیا اطمینان دارد که با مرگ یودوروس تمام کسانی که در قتل خمو دست داشتند را به قتل رساندند. آیا برای آرام کردن بایک ترتیبی میدهد که او به ملاقات آپولودوروس برود تا اطلاعات مکفی را به دست آورد. بایک نیز پس از این به سمت میدان اسبدوانی لژیون رهسپار میگردد و خبرچین آپولودوروس را مییابد. خبرچین به بایک میگوید که پس از غروب آفتاب به فانوس دریایی کانوپوس برود تا با آپولودوروس دیدار کند. بایک برای کسب اعتماد آپولودوروس، دماستِس، یکی دیگر از خبرچینان او را که در چنگال سربازان اسیر است را آزاد میکند و سپس یک طومار را که برای رهبر ناوگان کلئوپاترا، فوکسیداس اهمیت بسیاری دارد را مییابد. آپولودوروس پس از اعتماد به بایک، او را به محل اقامت خود دعوت میکند تا با ملکه دیدار کند. در آنجا آیا مشغول محافظت از کلئوپاتراست. کلئوپاترا کاهن اعظم، پتاه از ممفیس را به بایک معرفی میکند. او میگوید که فرقهٔ باستانی مسئول کارهای برادرش و تبعید او هستند. او همچنین اعلام میکند که یودوروس مار نبوده و موقعیت تقریبی مار واقعی را برای او فاش میکند. همچنین خبرچینان آپولودوروس چهار نام دیگر را نیز از سران این فرقه به دست آوردهاند: سرگین غلتان که با خشونت خود باعث وحشت دلتای رود نیل شدهاست؛ کفتار که با ناپدید کردن مردم و مرگ موجب ارعاب مردم جیزه گشتهاست؛ مارمولک که با بیماری و بدبختی موجب ترس مردم منف شده و تمساح که مردم فیوم را با ستم زیر سلطهٔ خود درآورده است. به موجب این اطلاعات جدید، بایک میپذیرد که مدجای کلئوپاترا شود و باقی اعضای فرقه را به قتل برساند. پس از این نیز نشان مدجای خود را تسلیم کرده و نشانی طلاییرنگ میگیرد که نشان میدهد مدجای محافظ فرعون گشتهاست.
برای خرید اکشن فیگور Bayek از بازی AC:Origins همین حالا اقدام کنید.
جهت مشاهده سایر اکشن فیگور ها اینجا کلیک کنید و به کالکشن تون اضافه کنید.
نظرات
هیچ دیدگاهی هنوز وجود ندارد.